Naseri01

شغل حضرت سلیمان علیه السلام حصیر بافی بود و خوراکش نیز از همین شغلش بود با اینکه صاحب سلطنت عظیمی بود که همه این‌ها را خودش از خدا خواسته بود، در روایت هست که به خاطر حساب و کتاب زیادی که ایشان دارند آخرین پیامبری هستند که وارد بهشت می­شوند.

مال من عمل من است که به همراه خودم می‌برم، اما چیز دیگری نمی­توانم ببرم.

حضرت سلیمان فرزندی داشت که فوت کرد، ایشان خیلی ناراحتی کرد، دو مَلَک آمدند برای دلداری حضرت،‌ یکی از آن‌ها گفت ما دو نفر اختلاف داریم و اختلاف ما را حل کنید. من کشت و زرعی داشتم و ایشان آمده و محصولاتم را از بین برده است، چرا این کار کرده است؟ حضرت سلیمان به او گفتند: چرا این کار را انجام دادی و کشت و زرع ایشان را نابود کرده­ای؟ در جواب گفت: ایشان در جاده و مسیر عبور کشت و زرع کرده،‌ من هم از این جاده عبور می­کنم در نتیجه محصول ایشان از بین رفت.

حضرت به مَلَک اولی گفتند: این شخص ضامن نیست و تو نباید در مسیر عبور و مرور کشت می­کردی.

ملک اول به حضرت گفت: سلیمان! دنیا جاده است،‌ در مسیر رفتن است،‌ چه کسی مانده که بچه تو بماند. این دنیا جای ماندن نیست. نخواهی بروی به زور می­برندت.


www.maxvisits.com