ما در زیارت عاشورا دو گروه را لعن میکنیم:
الف. گروه ظالمان ردهی اول که میگوییم:
اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد
«پروردگارا! اولین ظالمان و ستمگران به حق محمد و آل محمد را لعنت کن.»
ب. آنان که پس از آنها آمده و دنبالهرو آنها گشتهاند:
وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَى ذَلِک
از همان راه که آنها رفتهاند، اینها هم میروند و با نافرمانیها دین خدا را به تباهی میکشند.
ظالمان ردهی اول هم مثل ما، ظواهر دین را حفظ میکردند! آنها هم مثل ما مسجد و محراب و منبر داشتند؛ اذان میگفتند و نماز میخواندند و احیانا پرشورتر از ما جمعه و جماعت داشتند چنانکه هم اکنون فرقههای مخالف مذهب ما اینچنیناند. ولی از روح و حقیقت دین، عاری بودند و با لب و مغز دین میجنگیدند!
ما در زیارت عاشورا که آن را شعار خود قرار دادهایم و مکرراً در مجالس خود میخوانیم، گروه «و آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلَی ذَلِک» را لعن میکنیم، مراقب باشیم که خودمان مشمول لعن خود نگردیم! آخر تنها خواندن و تلفظ به الفاظ که سازندگی ندارد!
در صورتی که زیارت عاشورا خود یک مکتب تربیتی است و باید در دامن خود قهرمانان مبارزه با کفر و الحاد و بیدینی و ظلم بپروراند و بذر برائت از دشمنان آلمحمد علیهمالسلام را در دل و جانشان بنشاند.
آیا ما در همین زیارت نمیگوییم:
فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی أَکْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِیَائِکُمْ وَ رَزَقَنِی الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِکُم.
«من از خدایی طلب حاجت میکنم که مرا به سبب شناخت شما [آل محمد] و شناخت دوستان شما، گرامی داشته و برائت و بیزاری از دشمنان شما را رزق و روزی من گردانیده است.»
آیا برائت از دشمنان آلمحمد علیهمالسلام که خدا آن را رزق ما قرار داده فقط همین است که روزی صدبار و هزار بار بگوییم: «لعنت بر یزید و شمر و سنان و خولی» و آنگاه به همان اخلاق و اعمال آلوده به رذائلی که آنها داشتهاند به دنبال کار خود برویم و دلمان خوش باشد که اعلان برائت از دشمنان آلمحمد علیهمالسلام کردهایم؟!
آیا معنای برائت تنفر و انزجار روحی از دشمنان دین خدا نیست؟ «تنها» داد و فریاد و شعار دادن، آن برائت قلبی و رزق روحی که خدا داده است به حساب نمیآید.